چراغی روشن نمی کند. پاورچین پله ها را بالا می رود. شمعدان را مورب نگه می دارد و شمع را روشن می کند. به نرمی در را باز می کند و سرک می کشد داخل. چرا "ونیز" خاموش است. چرا ونیز خوابیده؟!
دلش می گیرد. کسی برای ونیز سبزه و ماهی نیاورده بود. شمعدان را می گذارد روی پیشخوان پنجره. هفت سین را آن جا بنا می کند.
نوروز روشنای شمع را از پشت پنجره می بیند. نگاه می کند به هفت سین. لبخند می زند و خودش را می اندازد داخل! نوروز ۱۳۸۹ به "ونیز" هم قدم می گذارد.
نوروز یک هزار و سیصد و هشتاد و نه